عصر کنونی سریالها قطعا یک دوران هیجانانگیز است. سریالهای درام با ژانرهای دیگر ترکیب میشوند و رسانههای اجتماعی در افزایش بینندگان نقش مهمی دارند. حتی زمانی که رسانههای اجتماعی یک ابزار بازاریابی یا جایی برای اشتراکگذاری عشق طرفداران به شخصیتهای پیچیده نبودند، سریالها همچنان بینندگان را به طرز چشمگیری تحت تاثیر قرار میدادند.
پدر جولی هم مانند مادر او بازیگر بود، اما جان ویت، برخلاف مارچلینا برتراند، حرفهی خود به عنوان یک بازیگر را به ماندن در کنار خانواده ترجیح داد و وقتی که جولی کمتر از یکسال داشت او، برادر و مادرش را ترک کرد. جولی بدون پدر بزرگ شد و هرگز تا پیش از سی و پنج سالگی نتوانست رابطهی والد-فرزندی مناسبی با پدر خود برقرار کند. پس از کشوقوسهای فراوان، رابطهی این پدر و دختر، به واسطهی مرگ برتراند به دست بیماری سرطان احیا شد و مرگ مادر باعث گردید جولی بتواند پدر خود را ببخشد. اگرچه جولی نخستینبار وقتی که تنها هفت سال داشت، به واسطهی پدرش، توانست در فیلم «نگاهی به بیرون» (Lookin’ to Get Out) نقشآفرینی کند و همکاری با کارگردان بزرگی به نام هال اشبی را تجربه نماید، اما زندگی این بازیگر آمریکایی و شاید بهتر است بگوییم جنبههای مثبت و مهم زندگی او بیش از این که تحت تاثیر پدرش باشند، تحت تاثیر مادر فداکار او شکل گرفتهاند که سینما و حرفهی بازیگری را برای مراقبت کردن از فرزندانش رها کرد.
نکته این که در چنین چارچوبی تعلیق خود به خود افزایش مییابد و مخاطب بیشتر نگران سرنوشت شخصیتها میشود. چرا که آثار تاریک و تلخ عموما این تلخی را از ماهیت «مهیب» شر قصهی خود میگیرند. اگر این شر پیروز شود، فقط به معنای برتری در آن یک داستان معمولی نیست و میتواند بار روانی زیادی به مخاطب وارد کند. پس هیجان ایجاد شده دیگر یک هیجان تصادفی جهت تمنای پیروزی یکی از طرفین ماجرا نیست و ابعادی بزرگتر به خود میگیرد. به عنوان نمونه تصور کنید که در فیلمی نیروی شر قدرتش را از باوری تاریک میگیرد؛ این چنین در صورت پیروزی او فقط اشخاص حاضر در قصه متحمل روزگار و تجربهای تاریک نمیشوند و من و شما هم در این تجربه سهمیم میشویم و این موضوع تفاوت دارد با تاثیر اثر هیجانانگیزی که با پیروزی نهایی قطب منفی ماجرا همراه است اما آن قطب منفی یک دزد یا آدمکش معمولی است نه نمایندهی شری مهیب.
وقتی خبر رسید که فصل ۲ این سریال قرار است فصل آخر باشد و سریالهای دیگر «لیگ آو لجندز» قرار است به بخشهای مختلف دنیای رونترا بپردازد، انتظارها بیشتر هم شد. اساساً سازندگان سریال باید در عرض ۹ اپیزود، داستانی را که در فصل اول بهشکلی بینقص زمینهسازی شده بود، به سرانجام میرساندند.
اینکه انیمه چیست شاید نیازی به توضیح اضافه نداشته باشد اما در بهترین انیمههای پسا آخرالزمانی ژاپنی معمولا آثار و پیامدهای بمب هستهای، شیوع بیماریهای همهگیر، فروپاشی محیط زیست، یا فاجعههای تکنولوژیک، مثل قدرت گرفتن هوش مصنوعی، نشاسن داده میشوند که به نابودی دنیا یا اصطلاحا آخرالزمان میانجامند. از جملهی این انیمههای پسا آخرالزمانی عناوین برجستهای مثل «حمله به تایتان» (Attack on Titan) را داریم که بشریت را در دنیای آخرالزمانی نشان میدهد که قدرت خود را در برابر تایتانهای غولپیکر میسنجند. شاید حتی سرزمین محصور در دیوارهای غیرقابل نفوذ (البته نه برای همیشه) یادآور دوران قرنطینهای باشند که خودمان از سر گذراندیم. در انیمههایی مثل «ارگو پراکسی» (Ergo Proxy) و «سایکو-پس» (Psycho-Pass) به رابطهی خطرناک بین انسانیت و تکنولوژی در یک جهان پسا آخرالزمانی پی میبریم که بهویژه در زمانی که با پیشرفت هوش مصنوعی و دولتهای کنترلگر دست و پنجه نرم میکنیم، نموداری از جهان بیرون است. انیمهای مثل «ژاپن غرق میشود: ۲۰۲۰» (Japan Sinks: 2020) نگاهی واقعبینانه و هشداردهنده به چگونگی از هم پاشیدن سریع نظم اجتماعی در اثر بلایای طبیعی ارائه میدهد که با توجه به گرمایش جهانی و آب شدن یخهای قطبی، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. خلاصه، در هر یک از این انیمهها نشانههایی از دنیای خودمان هم پیدا میشود که همذاتپنداری با آنها را راحت میکند.
این فیلم همچنین بزرگترین افتتاحیه پنج روزه تاریخ را به نام خود ثبت کرد و از فیلم موفق «برادران سوپر ماریو» (The Super Mario Bros. Movie) با ۲۰۵.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۲۳ پیشی گرفت. افتتاحیه سهروزه این فیلم با ۱۳۵.۵ میلیون دلار، بهترین شروع برای والت دیزنی در مقابل «یخزده ۲» با ۱۳۰.۲ میلیون دلار در هفته قبل از شکرگزاری است. فروش انیمیشن «موآنا ۲» بسیار بالاتر از برآوردهای اولیه ۱۳۵ تا ۱۴۵ میلیون دلاری بود.