«اتاق همسایه» با بازی تیلدا سوینتن، جولین مور و جان تورتورو، داستان روزهای پایانی زنی را روایت میکند که از یک سرطان کشنده رنج میبرد و شانس بالایی برای زنده ماندن ندارد. او در حالی که با ترس از مرگ دستوپنجه نرم میکند، با دوست قدیمی نویسندهاش روبهرو میشود که اخیرا کتابی در مورد رویارویی با مرگ نوشته است. دو دوست قدیمی، تصمیم میگیرند که چند روز پایانی را در کنار یکدیگر وقت بگذرانند.
در یک کنفرانس مطبوعاتی پیکسار که خبرنگاران مجلهی اسکرینرنت در آن حضور داشتند، کارگردان «درون و بیرون»، کلسی مان و تهیهکنندهی آن مارک نیلسن دربارهی هر احساس جدید که به عنوان امکانهایی برای ذهن رایلی در «درون و بیرون ۲» در نظر گرفته شده بودند، صحبت کردند. علاوه بر پنج نفری که آنها انتخاب کردند، در مجموع ۱۲ احساسات دیگر هم تصور شده بودند که بسیاری از آنها در مرحلهی طراحی شدن روی کاغذ باقی ماندند. وقتی «درون و بیرون ۲» اولین نمایش خود را داشت، بالاخره مشخص شد که کدام احساسات به این انیمیشن راه پیدا کردهاند.
در طول پنج فصل، مایکل و لینکلن خود را در داخل و خارج از زندانها و تأسیسات دولتی در حال فرار مییابند. در این مدت، ما شاهد ذهن درخشان مایکل، استعداد او در استدلال قیاسی و دانش معماریاش هستیم. مخاطبان به قدری مجذوب شدند که مجبور بودند تلاش زیادی کنند تا با نقشههای پیچیدهی او همراه شوند. این سریال به خاطر شخصیتهای جذاب و داستانسرایی هیجانانگیز خود تحسینهای زیادی دریافت کرد. برای کسانی که به شدت به دنبال سریالهایی با حال و هوای مشابه هستند، سریالهایی که ترکیبی از طرحهای پیچیده، فضایی پر از تعلیق و ترکیبی منحصر به فرد از اکشن میباشند، در این جا ۱۰ سریال شبیه «فرار از زندان» گردآوری شده است.
سال ۱۹۰۳ بود که با اکران فیلم «سرقت بزرگ قطار» (The Great Train Robbery) به کارگردانی ادوین اس پورتر ژانر وسترن رسما شروع به کار کرد. همان فیلم مولفههایی مانند حرکت مداوم شخصیتها، سرقت، حضور پر رنگ اسب در قصه، جدال میان تعدادی ششلولبند و مردان قانون را معرفی کرد که هنوز هم بخشی جدانشدنی از سینمای وسترن هستند. یواش یواش سینمای وسترن تحت تاثیر کتابهای عامهپسند به بخشی از تولید روزمرهی استودیوهای هالیوودی تبدیل شدند اما این ژانر هنوز چیزی کم داشت تا بتواند خود را به عنوان ژانری مهم در دل مخاطب جا بیاندازد؛ قصهی این آثار فرسنگها با هنری که جدی گرفته میشد فاصله داشت و روایتگرانش بیشتر به فکر ساختن آثاری سرگرمکننده بودند تا هنرمندانه.
«بروتالیست» داستان یک معمار مشهور اروپایی، به نام لازلو توث (آدرین برودی) را روایت میکند که در سال ۱۹۴۷، پس از دوران جنگ، از مجارستان به آمریکا فرار کرده است تا آغاز دوبارهای داشته باشد اما هیچچیز مطابق برنامه پیش نمیرود. نه تنها همسر او در اروپا گرفتار میشود و نمیتواند همراه او به آمریکا بیاید، بلکه حالا به جای طراحی ساختمانهای شگفتانگیز، زغالسنگ جابهجا میکند تا او را از پناهگاه اخراج نکنند و آواره نشود.
ماجرای فیلم «گرگها» با دادستان منطقه، مارگارت (امی رایان) آغاز میشود که در دردسر بزرگی افتاده است. او یک مرد جوان را به اتاق هتل خود دعوت میکند و در حالی که همهچیز خوب است، پسرک روی زمین میافتد و جان خود را از دست میدهد. دادستان که آیندهی شغلیاش را در خطر میبیند، به یک شمارهی مخفی زنگ میزند و شخصیت بینام جرج کلونی از راه میرسد که شغلش پاکسازی صحنهی جرم است. در همین حال، یک نفر دیگر با شغل یکسان (برد پیت) هم تصادفا وارد هیاهو میشود. حالا این دو خلافکار باید برای اولین بار در زندگی خود، همکاری داشته باشند.
با این حال، هنوز هم مواقعی وجود داشته است که یک بازیگر در یک فیلم جنگی چنان بازی الهامبخشی ارائه داده است که نه تنها با نمایش حماسی اطرافش مطابقت داشته، بلکه خود فیلم را هم باز تعریف کرده است. از حماسههای بیوگرافی پرتنش تا درامهای جنگی طاقتفرسا و حتی کمدیهای عجیب، در ادامه نگاهی میاندازیم به بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی که توانستهاند برای همیشه در این ژانر جاودانه شوند و مخاطان را به واسطهی درخشش خود به میان خاک و خون میدانهای نبرد ببرند.