فیلمهای ترسناک نمیتوانند فقط به ترساندن مخاطب از طریق ساختن سکانسهای ترسناک راضی باشند؛ چرا که هر کسی از چیزی و سکانسی میترسد و این موضوع برای ژانری که مخاطب محدود دارد میتواند مانند تیغی دو لبه عمل کند؛ از یک سو به دلیل همین محدودیت در جذب مخاطب، برای برخی اصلا ترسناک نباشد و در نتیجه مخاطب محدودتری را جذب کند و دوم خیلی زود فراموش شود. چرا که حتی در صورت ترساندن تمام تماشاگران هدفش، چیز بیشتری برای ارائه ندارد که در ذهن بماند. اما همه میدانیم که ترسناکهای اصیل راهی خلاف جریان عمومی ژانر وحشت طی کردند و بهترین فیلمهای ترسناک جدید هم از این قاعده مستثنی نیستند.
در حالی که قطعاً در داستان جان ویک تعداد زیادی قربانی وجود دارد، تعداد انگشتشماری از قاتلان برجستهی «جان ویک» توانستهاند خود را به عنوان نخبگان این جهان متمایز کنند. با اکران تازهی قسمت چهارم این مجموعه در سینماها، حالا شخصیتهای بیشتری به این مجموعهی سینمایی اضافه شدهاند که میتوان آنها را در لیست مرگبارترین شخصیتهای فیلمهای «جان ویک» قرار داد. تمام قسمتهای مجموعه فیلمهای «جان ویک» را چاد استاهلسکی کارگردانی کرده است. قسمت اول «جان ویک» سال ۲۰۱۴ منتشر شد و پس از آن قسمتهای دوم، سوم و چهارم به ترتیب طی سالهای ۲۰۱۷، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۳ منتشر شدند.
حالا منظور از این شخصیت منفور چیست؟ لزوماً این شخصیتها آدمهای بدی نیستند. میتوانند به دلایل زیادی مثل لحن صدا، طرز رفتار با دیگران یا صرفاً به خاطر بامزه نبودن، آزاردهنده باشند. گاهی اوقات، حتی قرار نیست آزاردهنده باشند، یعنی به آن اندازه که در نهایت برای مخاطب آزاردهنده میشوند. آنها فقط به دلایلی توصیفناپذیر، نفرتانگیز از آب درمیآیند. بدون شک سینما شخصیتهای شرور و ضد قهرمانی دارد که به خاطر پرداخت خوبشان آزاردهنده نیستند. شخصیتهای عامدانه «آزاردهنده» دوستداشتنی هم دارد؛ اینها را گذاشتهاند تا میزان صبوری ما را محک بزنند.
کلونی با وجود رد پای مشهود زمانه بر چهرهاش هنوز جذابیتهای خودش را دارد. حتی اگر تارانتینو معتقد باشد که دیگر ستاره نیست یا هرگز ستاره نبوده است. ظاهراً جوابی که کلونی بعد از یک سال، به این نظر نه چندان مهربانانه تارانتینو درباره او داد، برایش کافی نبود و باید یک فرصت فرش قرمز پیش میآمد تا ثابت کند هنوز میتواند صحنه را به آتش بکشد؛ دستکم در فضای مجازی که این قدرت را دارد و بعدها برای اکران عمومی و تبلیع فیلم تازهاش باز هم از این جذابیت استفاده خواهد کرد. جدا از نظر شخصی تارانتینو درباره کلونی، این بازیگر مسیر حرفهای متغیری را پشت سر گذاشته است. او با یک سریال معروف شد. تا مدتها فقط به عنوان بازیگری خوشچهره و جذاب به رسمیت شناخته میشد و در فیلمهای عاشقانه نقش میگرفت. عاشقانه خانوادگی «یک روز خوب» (One Fine Day) با میشل فایفر، کمدی اکشن عاشقانه «خارج از دید» (Out of Sight) با جنیفر لوپز و یک تجربه ناموفق در نقش بتمن محصول این سالهای کلونی بود. با «خارج از دید» به کارگردانی استیون سودربرگ که به عنوان یک فیلم اکشن تحسین شد، نام کلونی به عنوان یک بازیگر اکشن بر سر زبانها افتاد.
فیلمهای این فهرست برای عادیسازی یا قابلقبول نشان دادن اعمال تروریستی ساخته نشدهاند، بلکه برای ستایش و تجلیل از شجاعت و همبستگی مجریان قانون، آتشنشانان، تیمهای امداد و نجات و شهروندان عادی و همچنین برجسته کردن اعمال فداکارانه و جسورانهی آنها ساخته شده است.
برخلاف کارگردانهای سینمایی فیلمهای غربی، کارگردانهای انیمههای سریالی به اندازهی کافی برای تأثیری که بر داستان دارند، اعتبار نمیگیرند. آنها داستان کلی را کنار هم قرار میدهند و در هر مرحله بینش خودشان را به داستان تزریق میکنند تا اطمینان حاصل کنند که مسیر قصه درست است. کارگردانهای انیمه همچنین سبک منحصر به فرد خود را دارند که طرفداران میتوانند از طریق آثارشان ببینند؛ جنبه دیگری که به هر نمایش خاصی جذابیت میبخشد. این لیست فقط به کارگردانهای انیمههای تلویزیونی نگاه خواهد کرد، بنابراین اسطورههایی مانند هایائو میازاکی و ساتوشی کن در آن حضور نخواهند داشت؛ حتی اگر تجربهی تلویزیونی داشته باشند.
سال گذشته علیرغم حواشی و روزهای عجیبی که سینما پشت سر گذاشت، جشنواره ونیز پذیرای فیلمهای بزرگی بود، از «بیچارگان» اثر یورگوس لانتیموس، «مایسترو» اثر بردلی کوپر و «پریسیلا» اثر سوفیا کوپولا تا «آدمکش» اثر دیوید فینچر، «فراری» اثر مایکل مان، «ضربه شانس» اثر وودی آلن و «هیتمن» اثر ریچارد لینکلیتر. به همین منوال، امسال هم ونیز سال موفقی را پشتسر گذاشت و فیلمسازان بزرگی با آثارشان به آن قدم گذاشتند، از «اتاق همسایه بغلی» اثر پدرو آلمودوار، «بروتالیست» اثر بردی کوربت، «نظم» اثر جاستین کرزل و «ماریا» اثر پابلو لارین تا «جوکر: جنون مشترک» اثر تاد فیلیپس، «بیبیگرل» اثر هالینا رین و «بیتلجوس بیتلجوس» اثر تیم برتون.