مت نواک[۱] می‌گوید: «این دستگاه حقیقتاً هیچ چیز تازه‌ای ندارد. اپل و سامسونگ اگر دل‌شان بخواهد، کاملاً مختارند که پیش خودشان فکر کنند همه‌ی این تکنولوژی‌های تازه را خودشان ابداع کرده‌اند، اما همیشه چیزی هست که می‌گوید این‌ها از قبل وجود داشته‌اند. لااقل روی کاغذ که این‌طور است.»

تلفنی هوشمندتر

نواک وبلاگی می‌نویسد تحت عنوان آینده‌ی باستانی[۲] و در آن، ایده‌ها، خیال‌پردازی‌ها و پیش‌بینی‌های اعصار قبلی را گردآوری و تحلیل می‌کند. با هم نشسته‌ایم و راجع‌به مفهوم امروزی تلفن همراه هوشمند صحبت می‌کنیم و بحث رسیده به تاریخچه‌ی وسایل مشابه تلفن همراه هوشمند. چه در جهان واقع و چه در داستان‌ها. از وسایلی می‌گوید که بسیار قبل از وجود آیفون و حتی سایمن، از آن‌ها صحبت شده است.

می‌شود در اواخر قرن نوزدهم نسخه‌هایی مختلف دید از دستگاه‌هایی شبیه به آن‌چه آیفون‌های امروزی هستند. یکی از نمونه‌های بسیار حیرت‌انگیز آن، کاریکاتوری است اثر ژرژ دو موریه[۳] که در سال ۱۸۷۹ در نشریه‌ی سالنمای پانچ[۴] به چاپ رسیده. این کاریکاتور، «تلفنوسوکوپِ ادیسن» نام دارد و در آن تصویری آمده از آینده‌ای که در آن، مخترع مشهور آمریکایی توانسته تلفن را با دستگاهی ترکیب کند که تصاویر را روی پرده‌ای نمایش دهد.

تاریخچه مخفی آیفون

زیر کاریکاتور هم این توضیح نوشته شده است:

پدر و مادر خانواده هر شب پیش از اینکه بخوابند، اتاق‌شان را تاریک می‌کنند و تصویری از فرزندان‌شن روی دیوار می‌اندازند. تصویری که از طریق کابل به اتاق‌شان منتقل شده است.

پدر که در ویلتن پلیس[۵] است، می‌گوید: «بئاتریس، بیا نزدیک‌تر. می‌خواهم چیزی در گوشت بگویم.»

بئاتریس که در سیلان[۶] است، می‌گوید: «آمدم، بابا جانم.»

پدر می‌گوید: «آن خانم جذابی که کنار چارلی نشسته و مشغول بازی است، چه نام دارد؟»

بئاتریس: «او تازه از انگلستان آمده است، بابا جانم. به‌محض اینکه بازی تمام بشود تو را به او معرفی خواهم کرد!»

اگر لحن دوره‌ی ویکتوریایی این گفت‌وگو را به انگلیسی امروز برگردانید و کمی هم با اقماض به تصویری که بالای آن کشیده شده، نگاهی بیندازید، خواهید دید که پدری ثروتمند دارد از طریق فیس‌تایم با فرزندانش که به اردوی تابستانی رفته‌اند، مکالمه می‌کند. کاریکاتور موریه همان تصویری را از تلفن‌های همراه هوشمند ارائه می‌دهد که امروزه، شرکت‌های سازنده‌ی این دستگاه‌ها در تبلیغات خودشان به مردم القا می‌کنند. شرکت‌ها امروز به مردم وعده می‌دهند که کاربران این تلفن‌های همراه، در هر لحظه با تمام دوستان و اعضای خانواده‌شان در ارتباط هستند و حتی یک لحظه هم از آن‌ها دور نخواهند بود. به کاربران خود وعده می‌دهند که ارتباط‌شان هرگز مخدوش و قطع نخواهد شد و به آن‌ها می‌گویند که می‌توانند به‌وسیله‌ی این تلفن‌های همراه هوشمند، با تمام جهان ارتباط برقرار کنند.

در سال ۱۸۹۰، آلبرت رابیدا[۷] که هنرمندی طنزپرداز و فوتوریست بود، نوعی تلفنوسکوپ دیگر را در رمانی مصور به‌نام قرن بیستم[۸] توصیف کرد. به‌نوشته‌ی رابیدا، این دستگاه «کلام و موسیقی» را منتقل می‌کند و در کنار، تصویری از محل قرارگیری خود دستگاه را «روی صفحه‌ای شیشه‌ای با چنان کیفیتی نشان می‌دهد که گویی پیش چشمان بیننده است… این‌گونه است که می‌توان در پاریس نشست و شاهد صحنه‌ای بود که هزاران مایل آن‌سوتر از اروپا به واقعیت می‌پیوندد. چه شگفتی بی‌نهایتی!»

شایان ذکر است که بسیاری از این پیش‌بینی‌ها رنگ‌وبوی طعنه و تمسخر دارند و کسانی که از چنین اختراعاتی حرف می‌زنند، معتقدند که جهانی یک‌سره مرتبط با هم که برق به همه‌جای آن راه پیدا کرده، پر است از سرگرمی‌های بیهوده و اعمال لهو و مسخره. دقیقاً به همین دلیل، حالا که بعد از چندین سال تمام آن پیش‌بینی‌ها محقق شده‌اند، نباید الزاماً تحقق‌شان را به فال نیک گرفت.

رابیدا در اثر خود تصور کرده بود که مردم روزی از تی‌اسکوپ برای سرگرمی استفاده خواهند کرد. به تماشای مسابقات و بازی‌های ورزشی خواهند نشست و اخبار را از دوردست خواهند دید. البته در آن زمان تحقق این تکنولوژی در قرن بیست‌ و یکم برایش کمی دور از ذهن بوده است و من با کمی اغماض، او را در فهرست کسانی گنجانده‌ام که در اینجا نامی از آن‌ها خواهد رفت. موریه نیز تصور می‌کرده که مردم از این تکنولوژی‌ها استفاده خواهند کرد تا در تمام لحظات و همواره با اعضای خانواده و دوستان‌شان در ارتباط باشند. تصورات هر دوی این هنرمندان، امروزه جزء اصلی‌ترین کاربردهای تلفن‌های همراه هوشمند هستند. این دو تصور عبارتند از مرور شبکه‌های اجتماعی با سرعت نور و ارتباط صوتی‌تصویری. جالب اینکه این هنرمندان، هر دوی کاربردهای تلفن‌های همراه هوشمند امروزی را در دهه‌ی ۱۸۷۰ تصور کرده‌اند.

این ایده‌های مختلف، چه دور از ذهن باشند و چه در دسترس، همواره از سوی هنرمندان و افراد مختلف در حال تزریق به تکنوفرهنگ هستند. دانشگاهیان به تعامل بین حوزه‌های فناوری و فرهنگ، نام تکنوفرهنگ داده‌اند. تکنوفرهنگ گستره‌ی وسیعی است، سرشار از ایده‌هایی که هم انسان را به‌سوی اختراع سوق می‌دهد و هم تخیل او را تقویت می‌کند. با درنظرگرفتن این مسائل، اصلاً عجیب نیست که در اواخر قرن نوزدهم، ایده‌هایی مربوط به قابلیت‌های موجود در تلفن‌های همراه هوشمند به فکر هنرمندان رسیده و آن را تخیل کرده، در داستان‌های خود آورده یا به‌شکل تصاویر گوناگون، کشیده‌اند. در آن دوران حجم زیاد اختراعات گوناگون که تقریباً همگی مبتنی بر سازوکار بنیادین تلگراف بودند، تقریباً به‌شکلی کامل و بی‌عیب‌ونقص انقلاب برقی را به جریان انداخته بود.

در تمام دوره‌ای که از قوای الکتریسیته به‌منظور پیغام‌رسانی استفاده شده، ربع آخر قرن نوزدهم حائز اهمیتی ویژه است. پنج اختراع بسیار پرکاربرد قرن بیستم، در همین بیست و پنج سال اختراع شده‌اند که عبارتند از تلفن، فونوگراف، لامپ برق، تکنولوژی بی‌سیم و سینما.

***

نخستین تکنولوژی‌های مخابرات نوری و سمافور، در دوره‌ی انقلاب کبیر فرانسه به‌کار گرفته شد و به‌وسیله‌ی آن، اطلاعات نظامی را بین کشور فرانسه و اتریش ردوبدل می‌کردند. در آن زمان و به‌کمک آن تکنولوژی، تنها می‌شد دو کلمه در دقیقه ردوبدل کرد، اما همان دو کلمه طی زمانی کوتاه، مسافتی به طول چندین کیلومتر را طی می‌کردند. اما ایده‌ی اصلی و بنیادین چنین شیوه‌هایی هنوز وام‌دار همان ایده‌ی بسیار قدیمی است. تصور کنید در سال ۹۰۰ پیش از میلاد، سربازانی بر فراز دیوار بزرگ چین، مشغول دفع حملات مهاجمان بوده‌اند و بعد از روزی خسته‌کننده، توده‌ای دود در دوردستِ آسمان می‌دیده‌اند که معنای آن، رسیدن نیروی پشتیبانی بوده است. آن سربازان همان‌قدر احساس خوشحالی و شعف می‌کرده‌اند که ما امروزه وقتی می‌بینیم مطالب‌مان به‌وسیله‌ی بقیه لایک شده، در دل شاد می‌شویم.

تلگراف در سال ۱۸۳۷ رواج یافت. حوالی همان زمان بود که سمیوئل مورس[۹] با تکنولوژی متکی بر ارتعاشات الکتریکی، شیوه‌ای ابداع کرد و نام خود را بر آن گذاشت و به‌کمک آن شیوه، اطلاعات زیادی را به‌وسیله‌ی سیم‌هایی طویل در مسافت‌هایی طولانی منتقل کرد. کرولین مارون[۱۰] که استاد حوزه‌ی تاریخ تکنولوژی است، در جایی نوشته است: «وقتی از منظر تاریخی به کامپیوتر نگاه می‌کنیم، می‌بینیم این دستگاه تنها همان تلگراف است که سرعت پاسخ‌گویی آن، تا حد کسری از لحظه بالا رفته و حافظه‌ای اعجاب‌برانگیز هم به آن اضافه شده. تمام اختراعاتی که بعد از تلگراف و تا زمان اختراع کامپیوتر عرضه شده‌اند، همگی به‌نوعی نسخه‌های بهبودیافته‌ی همان تلگراف اولیه بوده‌اند.»

مارون همچنین در اثر خود نوشته: «در تمام دوره‌ای که از قوای الکتریسیته به‌منظور پیغام‌رسانی استفاده شده، ربع آخر قرن نوزدهم حائز اهمیتی ویژه است. پنج اختراع بسیار پرکاربرد قرن بیستم، در همین بیست و پنج سال اختراع شده‌اند که عبارتند از تلفن، فونوگراف، لامپ برق، تکنولوژی بی‌سیم و سینما.» اگر هر پنج تا را شمردید و حواس‌تان بود، باید بگویم که هر پنج تای این اختراعات، اصلی‌ترین اجزای تشکیل‌دهنده‌ی تلفن همراه هوشمندی هستند که همین لحظه در جیب‌تان دارید.

این اختراعات و تکنولوژی‌ها را طی سال‌های بعد بهبود داده‌اند و روند بهبودبخشی آن‌ها، آهسته‌آهسته طی شده و به جایی حیرت‌انگیز رسیده. برخی از نتایج این روند بهبودی عبارتند از ویدیوهایی با کیفیت بسیار عالی، انواع و اقسام فهرست‌های بی‌پایان پخش موسیقی، شبکه‌های بی‌سیم ال‌تی‌ای و بسیاری دستاوردهای دیگر. اما در میان تمام اختراعات و ابداعات الکترونیکی نسل پیشین، این تلفن است که دیگر نوآوری‌ها را به‌صورت یک‌جا، در خود جمع می‌کند.

***

وقتی صحبت از سایمن می‌شود، کانوا می‌گوید: «این دستگاه در وهله‌ی اول تلفن است؛ اصلاً قرار نبود کامپیوتر باشد. باید تمام این ویژگی‌ها را در خود می‌داشت و تک‌تک این قابلیت‌ها، خود مستلزم نوعی کامپیوتر بودند، اما ما نمی‌بایست دست خودمان را پیش کاربران رو می‌کردیم و می‌گفتیم که این دستگاه، در خودش نوعی کامپیوتر دارد. باید رابط کاربری بسیار پیش‌پاافتاده و ساده‌ای طراحی می‌کردیم. باید کاری می‌کردیم که کامپیوتر اصلاً به چشم نیاید و نامرئی باشد.»

همین‌طور که پشت میز دفتر کارش نشسته، تابی می‌خورد و بعد گوشی تلفن ثابت دفترش را برمی‌دارد و روی گوشش می‌گذارد و می‌گوید: «رابط کاربری تلفن خیلی ساده و کارکردن با آن، برای کاربر طبیعی است.» در دهه‌ی ۱۹۹۰ همه‌ی مردم می‌دانستند که چطور باید از تلفن استفاده کنند. در تمدن مدرن، کمتر وسیله‌ای را می‌توان یافت که به‌اندازه‌ی تلفن اهمیت اساسی و بنیادین داشته باشد.

با تمام این اوصاف، همین دستگاه تلفن، یک قرن پیش‌تر چنان برای همگان نو و غریب بود که بسیاری از سرمایه‌گذاران و مقامات رسمی، آن‌ را نوعی اسباب‌بازی به‌حساب می‌آورند. ضمناً، الگزندر گرهم بل[۱۱] اولین کسی نبود که ایده‌ی ساخت تلفن را اجرایی کرد. ایده‌ی ساخت دستگاهی برای انتقال صدا از طریق تلگراف الکتریکی در دهه‌ی ۱۸۷۰ آن‌قدر داغ بود که امروزه هروقت صحبت از اولین مخترع تلفن می‌شود، حدود نیم‌دوجین اسم مختلف پشت‌سرهم قرار می‌گیرد. الایشا گری[۱۲] هم یکی از همین افراد است. گری که مهندس برق بود، درست در همان روزی که بل اختراعش را ثبت کرد، اختراعی بسیار مشابه را به ثبت رساند.

اما بل مردی بود مصمم که با جدیت اختراع خود را بهبود بخشید، به همگان نشان داد و در بازاریابی آن به‌جد کوشید. درست مانند دیگر مخترع هم‌نسل خود، یعنی تامس ادیسن و بسیار شبیه به استیو جابز. بل همچنین استعدادی شگرف در زمینه‌ی آموختن زبان و تدریس داشت و برنامه‌هایی تدارک دید تا به افراد ناشنوا سخن‌گفتن بیاموزد.

بنا به اظهارات خود بل، اختراع تلفن هم مانند بسیاری از دیگر اختراعات تاریخ آمریکا، در هاله‌ای از اسطوره قرار دارد و با نوعی کشف‌وشهودِ آنی آمیخته است. بل گفته است: «اگر کاری می‌کردم که شدت جریان برق انتقالی، دقیقاً به همان اندازه‌ای کم‌وزیاد شود که شدت هوا موقع تکلم دستخوش تغییر می‌شود، آن‌وقت می‌توانستم صدا را به‌وسیله‌ی تلگراف منتقل کنم.» هربرت ان. کسن[۱۳] در سال ۱۹۱۰ کتابی تحت عنوان تاریخچه‌ی تلفن به رشته‌ی تحریر در آورده و در آن گفته که بل «در سر این رؤیا را می‌پرواند که تلگراف و زبان بسیار پیچیده‌ و سرشار از علائم آن را برچیند و به جای آن، دستگاهی بیافریند که نه نقطه و خط، که صدای انسانی را جابه‌جا کند.» وی در همان کتاب می‌نویسد که بل می‌گفته: «اگر توانسته‌ام افراد کرولال را به حرف‌زدن بیاورم، پس کاری خواهم کرد که آهن هم روزی دهان باز کند.» بل در ابتدا به این فکر افتاده بود که در یک‌سوی سیم تلگراف، یک دستگاه چنگ قرار دهد و در سوی دیگر سیم، «ترومپتی مخصوص حرف‌زدن» بگذارد. اگر کسی پشت ترومپت قرار می‌گرفت و حرف می‌زد، ارتعاش حرف‌های او از طریق سیم منتقل می‌شد و بعد تارهای چنگ را به لرزه در می‌آورد. بل همچنین تکنولوژی‌های دیگری را به آزمایش گذاشت تا برنامه‌ی خود، موسوم به کلام مرئی[۱۴] را بهبود بخشد. بل یک بار برنامه‌ها و آزمایش‌های خود را با یکی از دوستان جراحش به‌نام دکتر کلرنس جی. بلیک[۱۵] در میان گذاشت و دوست جراحش از او پرسید: «چرا برای این کارها از گوش واقعی استفاده نمی‌کنی؟» این سؤال برای بل بسیار جذاب بود.

دوست جراح گوش مردی مُرده را جراحی کرده، بیرون آورد و پرده‌ی صماخ و تمام استخوان‌های مرتبط با آن را هم به‌صورت یک‌تکه از سر جنازه جدا کرد. بل تمام دستگاه گوش را به‌صورت یک‌پارچه کنار هم قرار داد و بعد، یک‌سر سیم تلگراف را به پرده‌ی صماخ متصل کرد و سر دیگر همان سیم را به شیشه‌ای دودی و نازک چسباند. وقتی با صدای بسیار بلند توی گوش قطع‌شده فریاد زد، ارتعاشاتی روی سیم پدید آمد و لرزش‌هایی خفیف روی بدنه‌ی شیشه در آن‌سوی سیم ایجاد کرد.

 بعد از اینکه مشخص شد تکنولوژی جدید و ابداعی بل، در عمل هم واقعاً کار می‌کند، هر جا صحبت از این می‌شد که حالا دیگر انتقال امواج صوتی از طریق سیم‌های برق کاملاً امکان‌پذیر گشته، سر همه‌ی شنوندگان برمی‌گشت و توجه‌شان به موضوع جلب می‌شد.

کسن در کتاب خود نوشته است: «این واقعه یکی از عجیب‌ترین و محیرالعقول‌ترین رویدادهایی است که در تمام تاریخ اختراع تلفن، به وقوع پیوسته. این صحنه به چشم فردی ازهمه‌جابی‌خبر، کاملاً نامعمول و غیرعقلانی جلوه می‌کرده است. اگر مردم می‌دیدند که پروفسوری جوان با صورتی رنگ‌پریده و چشمانی گودافتاده، با شعفی خارج از وصف، ایستاده و توی گوش مردی مُرده آواز می‌خواند، نجوا می‌کند و فریاد می‌کشد، این صحنه را پیش خود چگونه تفسیر می‌کردند؟ به‌نظر آن‌ها پروفسور جوان جادوگر می‌آمده یا دژخیم یا دیوانه؟ تازه تمام این‌ها در شهر قدیمی سیلِم[۱۶] به وقوع پیوسته. شهری که نزد همگان به خاستگاه خرافات مربوط به جادوگری شناخته شده! اگر بل دو قرن پیش‌تر در همان مکان دست به همین آزمایش‌ها می‌زد، جان سالم به در نمی‌برد، چرا که کارش چیزی است شبیه به انجام جادوی سیاه.» بل از طریق همین آزمایش متوجه شد که پرده‌ی نازک صماخ، می‌تواند لرزش‌ها را به‌خوبی به استخوان‌های ساختمان گوش منتقل کند. این‌گونه شد که «ساختار تلفن» به ذهن بل رسید. این ساختار از دو صفحه‌ی فلزی تشکیل می‌شد که درست مانند دو پرده‌ی صماخ، هر یک در دو سوی سیم الکتریکی تلگراف قرار می‌گرفتند. یکی از این صفحه‌های فلزی، ارتعاشات صدای گوینده را از یک‌طرف سیم دریافت می‌کرد و صفحه‌ی فلزی دیگر در انتهای سیم، آن را بازتولید می‌کرد. این ساختار، از لحاظ نظری پایه و اساس تلفن بود. به‌نظر منطقی می‌آید که در ساخت تلفن، از ساختار طبیعی گوش انسان تقلید شده و اصول و شیوه‌ی کار آن، در دی‌ان‌ای فنی تلفن پیاده‌سازی شده است. بل در سال ۱۸۷۶ حق اختراع تلفن را ثبت کرد و تا همین امروز، این اختراع را یکی از ارزشمندترین اختراع‌های ثبت‌شده می‌دانند.

بعد از اینکه مشخص شد تکنولوژی جدید و ابداعی بل، در عمل هم واقعاً کار می‌کند، هر جا صحبت از این می‌شد که حالا دیگر انتقال امواج صوتی از طریق سیم‌های برق کاملاً امکان‌پذیر گشته، سر همه‌ی شنوندگان برمی‌گشت و توجه‌شان به موضوع جلب می‌شد. اما به‌رغم این اوصاف، بل به‌دشواری می‌توانست بقیه را قانع کند که حاصل کار او، چیزی است بسیار فراتر از نوعی کنجکاوی علمی. بل که ذاتاً سخن‌وری قهار بود، جلسات توضیحی و سخنرانی فراوانی برگزار کرد و تلفن ساخته‌ی خود را به‌همراه مثال‌های مختلف کاربرد آن، به بسیاری از سرمایه‌گذاران بالقوه و همچنین مردم نشان داد. کاری که او کرد، چیزی بود بسیار شبیه به کار استیو جابز. کسن در کتاب خود نوشته است: «بل با بیانی فصیح و به‌کمک واژگان، تصویری پیش چشم مخاطبان خود می‌گسترد از نوعی تلفن جهانی و واحد.» در سال ۱۹۱۰ حدود ۱۰ میلیون دستگاه تلفن در سرتاسر ایالات متحده وجود داشت. جمعیت کل کشور در آن زمان حدود ۹۲ میلیون نفر بود. کسن در کتابش نوشته است: «امروزه در اغلب نقاط کشور این دستگاه را کار گذاشته‌اند و وجود آن را بدیهی می‌شمارند؛ گویی تلفن از ازل جزئی جدایی‌ناپذیر از سیاره‌ی زمین بوده است.» این همان تلفن نخستینی بود که در آغاز یک قرن تلاش افتان‌وخیزان بشریت برای رسیدن به نقطه‌ی امروزی قرار داشت. نقطه‌ای که در آن همه‌ی افراد در هر لحظه، در دسترس همدیگرند و با هم ارتباط دارند.

ادامه دارد…

[۱] Matt Novak

[۲] Paleofuture

[۳] George du Maurier

[۴] Punch

[۵] Wilton Place

[۶] Ceylon

[۷] Albert Robida

[۸] The Twentieth Century

[۹] Samuel Morse

[۱۰] Carolyn Marvin

[۱۱] Alexander Graham Bell

[۱۲] Elisha Gray

[۱۳] Herbert N. Casson

[۱۴] Visible Speech

[۱۵] Clarence J. Blake

[۱۶] Salem

مطالب مرتبط:

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش سوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش اول)

مطلب پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش دوم) برای نخستین بار در دیجی‌کالا مگ منتشر شده است.

منبع متن: digikala