در نگاه اول فیلم‌سازانی که درباره‌ی فیلم‌سازی فیلم می‌سازند به نظر افرادی هستند دارای اختلالات عصبی، اما چه کسی بهتر از فیلم‌سازان می‌دانند که چگونه ما را در چنین قصه‌هایی راهنمایی کند و پیش ببرند؟ مشهورترین فیلم در این‌باره شاید هشت و نیم (Eight and a Half) فدریکو فلینی باشد. فیلمی که به سادگی قابل بحث نیست، چرا که در آن خودارجاعی به بیش‌ترین حد ممکن می‌رسد.

طی سخنرانی سال ۲۰۰۳ جوایز آکادمی، مایکل مور در سخنرانی خود که حمله‌ای به جورج دابلیو. بوش بود گفت: «ما در زمانی ساختگی زندگی می‌کنیم؛ نتایج انتخابات ساختگی و مردی که ما را به دنبال نتایج ساختگی به جنگ می‌فرستد.»

چه با سخنرانی او موافق باشید و چه مخالف، کلمات مور قدرتمندند، چرا که توجهات را به این حقیقت که ساختگی بودن درحال نفوذ به زندگی حقیقی ما است، جلب می‌کنند.

فیلم‌هایی که درباره‌ی فیلم‌سازی هستند، نه تنها به تجارت سینما، کسانی که در آن کار می‌کنند و روند شکل‌گیری آن ادای دین می‌کنند، بلکه به خط مبهم و باریک بین هنر و زندگی هم ادای دین می‌کنند.

گاهی حقیقت می‌تواند مصنوعی و ساختگی به نظر برسد و گاهی جهان‌هایی که ما خلق می‌کنیم، از جهان‌هایی که تلاش می‌کنیم از آن‌ها فرار کنیم، واقعی‌تر به نظر می‌رسند.

۱. سوی دیگر باد (The Other Side of the Wind)

  • کارگردان: اورسن ولز
  • بازیگران: جان هیوستون، ریچارد ویلسون
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰

اورسن ولز پس از ساخت همشهری کین (Citizen Kane) نگاه بصری خود را به عنوان یک فیلم‌ساز را حتی پس از مرگش هم ادامه داد.

تولید سوی دیگر باد از سال ۱۹۷۰ آغاز شد، اما به دنبال مشکلات مالی و رسوایی‌های قانونی و چیزی که به عنوان بخشی غیرقابل‌ضبط از آن یاد می‌شود، فیلم تا سال ۱۹۸۵ و فوت اورسون ولز، ناتمام باقی‌ماند.

سوی دیگر باد به عنوان فیلم-مستند از هالیوود کلاسیک عمل می‌کند.

فیلم داستان کارگردانی درحال پیرشدن را روایت می‌کند که در تلاش است با ساخت فیلمی هنری احترام از دست رفته‌ی خود را بازیابد.

جان هیوستن در این فیلم در نقش شخصیتی که ترکیبی از ارنست همینگوی و خود اورسن ولز است بازی می‌کند.

اگرچه هرچه فیلم پیش‌تر می‌رود، درمی‌یابیم که این کارگردان قادر نیست فیلم خود را به آخر برساند، درست مانند خود ولز.

او در می‌یابد که نمی‌تواند به دوستان خود که آن‌ها را معتمد می‌دانست، تکیه کند؛ مانند کارگردان جدیدی که با او دوست شده است؛ شخصیتی که نقش آن را پیتر باگدانوویچ با ترکیب کردن جری لوئیس و خودش، مقابل دوربین برده است.

در واقع این باگدانوویچ و تهیه‌کننده، فرانک مارشال، بودند که سال ۲۰۱۴ مشکلات حقوقی فیلم را رفع کردند و بر تکمیل شدن آن نظارت نمودند؛ آخرین درخواست پیش از مرگ ولز از دوست صمیمی خود باگدانوویچ.

به سختی می‌توان مصاحبه‌ای از باگدانویچ یافت که در بخشی از آن به ستایش اورسون ولز نپردازد. سوی دیگر باد فیلمی فوق‌العاده درباره‌ی فیلم‌سازی است. چیزی که شبیه به هدیه‌ای می‌ماند که از آن دنیا به ما داده شده است.

ترکیبی نامتجانس و متوهم از حقیقت، داستان و شکوه رو به خاموشی هالیوود. فیلم روایت پایان یک عصر و آغاز عصری جدید است و داستان یک هنرمند که بین این دو درحال نابودی است.

۲. اد وود (Ed Wood)

  • کارگردان: تیم برتون
  • بازیگران: جانی دپ، مارتین لانداو
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰

اد وود از تیم برتون یک فیلم ستایش‌کننده است که بر روی کارهای فیلم‌ساز کالت بدنام، اد وود، تمرکز کرده است.

برتون جهانی دیگر را می‌سازد که در آن شکوه دهه‌ی سی هالیوود در حال نابودی است. به همان اندازه که فیلم داستانی غم‌انگیز را روایت می‌کند، پرتره‌ی تاثیرگذاری هم از دوستی بین اد وود و ستاره‌ای سینمایی که الگوی او هم هست ، به نمایش می‌گذارد.

تصویربرادری سیاه و سفید فیلم توسط استفان چاپسکی فضایی اکسپرسیونیست به فیلم بخشیده است که ما را به میانه‌های قرن بیستم هالیوود می‌برد.

داستان دو مرد که تیم برتون به جای این که آن‌ها را خوش‌خیال نشان دهد، به عنوان دو رویاپرداز به تصویر می‌کشد.

یکی دیگر از نکات برجسته‌ی فیلم بازی درخشان بیل موری است که در تلاش است دریابد، این دو نفر دیوانه‌اند یا الهام‌بخش.

۳. بد و زیبا (The Bad and the Beautiful)

  • کارگردان: وینسنت مینلی
  • بازیگران: کرک داگلاس، لانا ترنر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۹ از ۱۰۰

فیلمی که توجه را بر ذات بی‌رحم فیلم‌سازی استودیویی متمرکز می‌کند.

بد و زیبای وینتست مینلی داستان تهیه‌کننده‌ای را روایت می‌کند که به نظر می‌رسد به کسانی که به او اهمیت می‌دهند، حیانت می‌کند؛ کسانی که او هم یک زمانی به آن‌ها اهمیت می‌داد.

مانند سوی دیگر باد، فیلم مینلی هم حقیقت را با داستان در هم می‌آمیزد، مضمونی که کاملا با فیلم‌های درباره‌ی فیلم‌سازی تناسب دارد؛ شخصیت‌های حقیقی هالیوود که با شخصیت‌های داستانی تلفیق شده‌اند.

هم‌زمان که فیلم توصیفی تلخ از این که چگونه این صنعت جایی برای دوستی نمی‌گذارد را به نمایش می‌گذارد، این را هم نشان می‌دهد که هالیوود هرگز تغییر نمی‌کند؛ حتی بعد از این که به هر کدام از شخصیت‌ها خیانت می‌شود، دوباره برای پروژه‌ی بعدی با ایده‌های جدید و جیبی پر پول می‌توان آن‌ها را به دست آورد.

۴. مواظب یک روسپی مقدس باش (Beware of a Holy Whore)

  • کارگردان: راینر ورنر فاسبیندر
  • بازیگران: راینر ورنر فاسبیندر، ادی کنستانتین
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰

فیلم در یک هتل که توسط عوامل سازنده‌ی یک فیلم اشغال شده است، آغاز می‌شود. عواملی که به دنبال مشکلات مالی و غیبت کارگردان، شروع کارشان به تاخیر افتاده است.

در ابتدا، فیلم شباهت‌هایی به نمایش‌نامه‌ی در انتظار گودو را بازتاب می‌دهد؛ انتظار برای کارگردانی که غایب است، اما فیلم فاسبیندر بیش از آن که وجودگرا باشد، درباره‌ی تاثیر مخربی است که شهوت بر خلاقیت می‌گذارد.

طی زمانی که عوامل منتظر آمدن کارگردان و رفع سایر مشکلات هستند، شروع به انجام بازی‌های نمایش قدرت و … می‌کنند.

به‌تدریج فیلم بیش‌تر و بیش‌تر واقعیت را با مهارت تغییر می‌دهد و این تغییر به بازی‌ها و ترکیب‌بندی‌های دوربین هم سرایت می‌کند.

فیلم فاسبیندر بیش از این که درباره‌ی فیلم‌سازی باشد، درباره‌ی روابط انسان‌ها است.

فاسبیندر خودش نقش یک تهیه‌کننده‌ی اجرایی را بازی می‌کند و ادی کنستانتین در نقش خودش مقابل دوربین ظاهر می‌شود.

فیلم الهام گرفته از مشکلاتی است که هنگام ساخت فیلمی دیگر برای فاسبیندر پیش آمد.

۵. وضعیت چیزها (The State of Things)

  • کارگردان: ویم وندرس
  • بازیگران: پاتریک باچائو، آلن گارفیلد
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۴۰ از ۱۰۰

تقریبا یکسان در چهارچوب با فیلم قبلی لیست، اما متفاوت در ساخت.

ویم وندرس در فیلم خود داستان گروهی از عوامل فیلم‌سازی را روایت می‌کند که در اواسط تولید با کمبود ابزار رو به رو شده‌اند.

ساختار فیلم بیش از آن که شبیه به فیلم فاسبیندر باشد، شبیه به سوی دیگر باد ولز است.

فیلم با تصاویری از فیلمی که درحال ساخته شدن است، آغاز می‌شود؛ داستانی علمی-تخیلی درباره‌ی آخرین بازماندگان یک واقعه‌ی آخرالزمانی. این قاب‌ها ادامه‌ی فیلم را برجسته می‌کنند، جایی که شخصیت‌ها به نظر گم‌شده و جداافتاده می‌آیند؛ تنها در هتلی رها شده‌اند و تهیه‌ی کننده‌شان ناپدید شده است.

فیلم وندرس سرگرم‌کننده است و تماشای آن لذت‌بخش، اگرچه کمی در فرم خود دچار مشکل است و گویا خودش هم دقیقا نمی‌داند چه می‌خواهد باشد.

۶. اقتباس (Adaptation)

  • کارگردان: اسپایک جونز
  • بازیگران: نیکلاس کیج، مریل استریپ
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰

روایت فراداستانی بیانگر اختلالات عصبی، با اقتباس چارلی کافمن به اوج خود می‌رسد.

کافمن که نویسنده‌ی فیلم است داستان نویسنده‌ای به نام کافمن را روایت می‌کند که در حال اقتباس کردن از یک کتاب است.

کافمن در فیلم‌نامه‌ی خود، خودافشاگری را به مرحله‌ی جدیدی می‌رساند و نفرت از خود، صحبت با خود، درگیری‌های ذهنی و همه و همه را بروی کاغذ می‌آورد و آن را تبدیل به فیلم‌نامه‌ای بامزه و خاص می‌کند.

نیکلاس کیج هم در نقش دو شخصیت، یکی از درخشان‌ترین بازی‌های کارنامه‌ی حرفه‌ای خود را ارائه می‌دهد.

در فیلم، کافمن در تلاش است تا اقتباسی سینمایی از کتاب دزد ارکیده اثر سوزان اورلئان را به انجام برساند.

کتاب دزد ارکیده کتابی واقعی است که توسط سوزان اورلئان نوشته شده است و پس از موفقیت کافمن با فیلم جان مالکوویچ بودن (Being John Malkovich)، این کتاب به او سپرده شده بوده تا از روی آن اقتباسی سینمایی انجام دهد.

کافمن از آن جایی که مک‌کی، مدرس مشهور فیلم‌نامه‌نویسی هالیوود، را وارد داستان می‌کند، به طور واضح به فیلم‌سازی ژانری هالیوود دهن‌کجی می‌کند و در نهایت با یک صدای راوی که مک‌کی آن را حرکتی از روی تنبلی می‌دانسته است، دهن کجی خود به مک‌کی و هالیوود ژانری را بیش از پیش علنی می‌سازد.

به طور خلاصه، درگیری‌های درونی چارلی کافمن درباره‌ی نوشتن، تبدیل به پایه‌هایی می‌شود که فیلم روی آن‌ها شکل می‌گیرد.

۷. هولی موتورز (Holy Motors)

  • کارگردان: لئوس کاراکس
  • بازیگران: دونی لوان، ادیت اسکوب
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰

هولی موتورز کاراکس از آن دست فیلم‌هایی است که قواعد جدیدی برای بازی تعیین می‌کند.

هولی موتورز فیلمی است درباره‌ی ذات اجرا و فیلم‌سازی.

فیلم فانتزی را با فراداستان ترکیب می‌کند و در فضایی تلخ و هیجان‌انگیز این حقیقت که تمام ما در زندگی‌های خود یک بازیگر هستیم را به نمایش می‌گذارد.

لوان در نقش مردی به نام اسکار مقابل دوربین کاراکس رفته است. کسی که در ابتدا همانند مرد موفقی قابل احترام از خانه‌ی زیبای خود بیرون می‌آید، سوار لیموزین می‌شود و لیست قرار ملاقات‌های برنامه‌ریزی‌شده به او داده می‌شود.

داستان که پیش می‌رود، درمی‌یابیم که او بازیگر است. هر چه پیش‌تر می‌رویم نقش‌های متفاوتی را به اجرا در می‌آورد، اما آقای اسکار این نقش‌ها را در مکان‌های واقعی اجرا می‌کند؛ خیابان‌ها، فاضلاب‌ها، قبرستان‌ها و …، بدون این که دوربینی در حال ضبط کردن اجرای او باشد. آقای اسکار برای هیچ‌کس اجرا نمی‌کند.؛ نه مخاطبی و نه منتقدی.

۸. استودیوی صدای باربری (Berberian Sound Studio)

  • کارگردان: پیتر استریکلند
  • بازیگران: توبی جونز، کاتالین لادیک
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰

استودیوی صدای باربری فیلمی است که وحشت فیلم‌سازی را به نمایش می‌گذارد.

توبی جونز نقش یک مهندس صدای بریتانیایی را بازی می‌کند که برای همکاری در یک فیلم خشن به استودیویی در ایتالیا آورده شده است.

هر چه داستان پیش می‌رود، این مهندس صدای بریتانیایی که ابتدا نجابت خود را در فضای جدیدی که به آن منتقل شده بود حفظ می‌کرد، درگیر اتفاقات عجیب‌تری می‌شود.

استریکلند فضایی ناراحت‌کننده و کند را درباره‌ی احساس از خود بی‌خود شدن، تجربه‌کردن خود به جای دیگری و گم کردن خود در جریان فیلم‌سازی بر پرده‌ی نقره‌ای می‌آورد.

۹. تام چشم‌چران (Peeping Tom)

  • کارگردان: مایکل پاول
  • بازیگران: هاینز بوم، آنا مسی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰

مانند فیلم استریکلند، مایکل پاول هم فیلم‌سازی را به عنوان هنری تاریک و وسواسی به تصویر می‌کشد.

داستان حول محور آدم روانی‌ای می‌گردد که زن‌ها را به قتل می‌رساند و در همان حال فیلم کشتن آن‌ها را در دوربین دستی خود ضبط می‌کند.

چشم‌چران یک فیلم قدرنادیده است که در آن خط چشم قاتل و زاویه‌ی دید عدسی دوربین یکی می‌شوند.

چشم‌چران گاهی رخنه‌آور ، گاهی احمقانه و گاهی داستانی غم‌انگیز است درباره‌ی نتایج وقف کردن تمامیت زندگی یک انسان در راه فیلم‌سازی.

اسکورسیزی چشم‌چران را در کنار هشت و نیم فلینی قرار داده است و ادعا کرده است که هردوی این فیلم‌ها با مادیت و معنویت فیلم‌سازی و سردرگمی بین این دو سر و کار دارند. تفاوت آن‌ها در آن است که فلینی شکوه سینما را جشن می‌گیرد، درحالی که پاول این نکته که سینما می‌تواند یک ابزار اعمال خشونت باشد را یادآوری می‌کند.

۱۰. آغوش‌های گسسته (Broken Embraces)

  • کارگردان: پدرو آلمودوار
  • بازیگران: پنه‌لوپه کروز، لوئیس امار
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰

فیلم‌های آلمودوار همیشه ادای دینی به روند فیلم‌سازی را در خود جای داده‌اند؛ از همه چیز درباره‌ی مادرم (All About My Mother) سال ۱۹۹۹ تا درد و شکوه (Pain and Glory) سال ۲۰۱۹، اما هیچ‌کدام آن‌ها به اندازه‌ی آغوش‌های گسسته به طور مستقیم به فیلم‌سازی نمی‌پردازند.

فیلم از طریق بازگشت به گذشته‌ها روایت می‌شود.

هری کین، فیلم‌ساز، بعد از این که به گذشته‌ها می‌نگرد و درمی‌یابد که فیلم او در اتاق تدوین به کلی ناقص شده است، تصمیم می‌گیرد یک‌بار دیگر فیلم را تدوین کند، اگرچه او حالا نابینا است!

در آغوش‌های گسسته فیلم و خاطره محصولی یکسان درنظر گرفته می‌شوند.

صحنه‌ای که هری در آن صفحه‌ی تلویزیون را در آغوش می‌کشد، بسیار قدرتمند است، صفحه‌ای که تصویر معشوقه‌ی قدیمی او را بر روی خود به نمایش گذاشته است و با آن که هری نابینا است، تلاش می‌کند که بافت و شکل چهره‌ی معشوقه‌ی از دست رفته‌ی خود را از طریق صفحه‌ی تخت تلویزیون لمس کند.

  • ۲۵ قاب سینمایی بی‌نظیر که مسیر حرفه‌ای کوئنتین تارانتینو را تعریف می‌کنند
  • ۳۵ قاب سینمایی بی‌نظیر که مسیر حرفه‌ای کریستوفر نولان را تعریف می‌کنند

این فیلم‌ها داستان را صرفا به عنوان دنیایی دیگر به نمایش نمی‌گذارند، بلکه به عنوان بخشی از زندگی‌های ما به آن اشاره می‌کنند و این به ما کمک می‌کند که در دنیایی که در این زمان شباهت کمی به خیال و توهم ندارد، آسان‌تر زندگی کنیم.

این فیلم‌ها علاوه بر عوامل، به فیلم‌ها و فیلم‌سازانی که تلاش می‌کنند ثابت کنند فکر کردن درباره‌ی زندگی، خیال و خاطره بدون فیلم‌ها امکان پذیر نیست هم ادای دین می‌کنند.

منبع: tasteofcinema

The post ۱۰ فیلم کنجکاوی‌برانگیز درباره‌ی فیلمسازی که احتمالا ندیده‌اید appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala