«بازی مرکب» داستان مردی میان‌سال به نام سونگ گی-هون (لی جونگ جه) است که زندگی‌اش سرشار از شکست و ناامیدی و فقر است. او که هیچ امیدی به اصلاح زندگی خود ندارد، در ایستگاه مترو با یک مرد کت‌وشلواری مرموز آشنا می‌شود که به او پیشنهاد حضور در یک بازی را می‌دهد. سونگ پیشنهاد او را می‌پذیرد و متوجه می‌شود همراه با ۴۵۵ نفر دیگر وارد یک مجموعه بازی جالب شده است که جایزه‌ی نفر اول آن حدود ۳۸ میلیون دلار است. این مجموعه بازی شامل ۶ بازی سنتی و قدیمی کره‌ای می‌شود و روند بامزه‌ای دارد. مشکل این است که هرکسی که در این بازی‌ها ببازد، کشته می‌شود! سونگ و بقیه‌ی شرکت کنندگان در این بازی که می‌دانند دیگر راهی برای بهبود زندگی خود ندارند، تصمیم می‌گیرند آن را ادامه بدهند.

  • نقد فصل اول بازی مرکب؛ آیا به این سریال بیش از حد بها داده شده است؟

یک ویژگی خوب «بازی مرکب» روند جذاب و پرتعلیق آن است. بازی‌ها روند پرهیجان و تماشایی دارند و تک‌تک‌شان هیجان مخاطب را به اوج می‌رسانند. تک‌تک شخصیت‌هایی که در این بازی‌ها حضور پیدا کرده‌اند، آدم‌هایی فقیر و از طبقه‌ی پایین جامعه هستند. جالب این است که شرکت کنندگان هرزمان که بخواهند می‌توانند با رای‌گیری، از ادامه‌ی بازی‌ها انصراف بدهند. اما بیشترشان ترجیح می‌دهند که بازی‌ها را تا انتها پیش ببرند. نقطه‌ی وقت اثر هم همین است که این همه کشت‌وکشتار و خشونت و بی‌رحمی، آگاهانه و با انتخاب خود شرکت‌کنندگان صورت می‌گیرد. آن‌ها دیگر به ته خط رسیده‌اند و هیچ راه دیگری برای نجات خود ندارند. این چیزی است که مخاطب «بازی مرکب» با تمام وجود احساس می‌کند.

«بازی مرکب» از نظر شخصیت‌پردازی خیلی خوب عمل می‌کند. همان‌طورکه انتظار می‌رود، چند شخصیت هستند که از بقیه متمایز می‌شوند و داستان بیشتر روی آن‌ها متمرکز می‌شود. این شخصیت‌ها هم تنوع خوبی دارند و هم داستان زندگی‌شان خیلی خوب و با حوصله روایت می‌شود. نکته‌ی هراسناک سریال هم همین است که ما می‌دانیم در این شش بازی مرگبار، در نهایت تنها یک نفر قرار است زنده بماند و به جز یک نفر، تمام این شخصیت‌های دوست‌داشتنی که پیش روی خود می‌بینیم، قرار است کشته شوند. از پناهنده‌ای از کره‌ی شمالی گرفته تا مهاجر پاکستانی و پیرمردی که توموری خطرناک در سر دارد، تمام این افراد قرار است در این بازی مرگبار برای بقا بجنگند. این رقابت گلادیاتور گونه بین آدم‌هایی از پایین‌ترین طبقه اجتماع که اتفاقا رفاقت‌هایی هم بین‌شان برقرار شده است، یکی از جنبه‌های سریال است که خیلی خوب پیاده شده است.

اما تمام بخش‌های «بازی مرکب» به این قوت نیستند. متاسفانه سریال به تدریج وارد بخش‌های کلیشه‌ای می‌شود. روایت داستان کم‌کم قابل پیش‌بینی می‌شود. بعضی ماجراهای فرعی (مثل ورود مخفیانه افسر هوانگ جون-هو با بازی وی ها-جون به تشکیلات سردمداران این بازی‌ها) اضافی و غیرضروری به نظر می‌رسند. آن غافلگیری پایانی هم که در قسمت پایانی رخ می‌دهد، ناگهانی و حساب نشده به نظر می‌رسد و مثال‌های زیادی را برای نقض آن می‌توان پیدا کرد. اما شاید مهم‌ترین ایراد سریال، شعارزدگی آن‌ باشد. پیام‌های مد نظر فیلمساز به صورت مستقیم به صورت مخاطب پرتاب می‌شوند. در جامعه عدالت نیست، ثروتمندان حریص و بی‌رحم هستند، فقرا راهی برای نجات خود ندارند، در تک‌تک بخش‌های سریال می‌توان پیام‌های این‌چنینی پیدا کرد که به گل‌درشت‌ترین شکل ممکن مطرح می‌شوند. ثروتمندانی که به تماشای بازی این شرکت‌کنندگان بیچاره نشسته‌اند همه ماسک‌های حیوانات درنده‌خویی چون شیر و عقاب و خرس را به صورت زده‌اند. این نماد پردازی‌ها از نظر میزان سادگی و گل‌درشتی، ما را یاد نمایش‌های دوران مدرسه می‌اندازند!

ولی «بازی مرکب» یک ویژگی مهم دارد که هم وجه تمایزش است است و هم در کمتر اثر دیگری می‌توان نمونه‌اش را پیدا کرد. بازی‌هایی که شرکت کنندگان ملزم به حضور در آن‌ها هستند، بازی‌های سنتی و قدیمی خود کره هستند. بازی‌هایی مربوط به چند دهه پیش که الان دیگر فراموش شده‌اند. این نگاه بومی فیلمساز شاید تحسین‌برانگیزترین ویژگی فیلم باشد. شاید «بازی مرکب» درباره سرمایه‌داری و فقر و اختلاف طبقاتی باشد، ولی استفاده از بازی‌های بومی، ترفند زیرکانه‌ای است که باعث شده سریال به اثری درباره‌ی کره، و برای مردم کره تبدیل شود. تاریخ سینما را که مرور می‌کنیم، می‌بینیم که تمام فیلمسازان مطرح دنیا اولویت اصلی‌شان صحبت درباره محیط بومی خود و سرزمین و خانواده‌ای بوده است که در آن بزرگ شده‌اند. از کوروساوا گرفته که بیشتر آثارش درباره‌ی تاریخ ژاپن بودند، یا فلینی که اصلا درباره‌ی زندگی و کودکی خودش فیلم می‌ساخت، تا برگمان و وودی آلن که کل سینمایش در نیویورک خلاصه می‌شود. این تمهید هوشمندانه و زیرکانه‌ی هوانگ دونگ–هیوک باعث شده است که «بازی مرکب» هم هویت خاص خود را داشته باشد و یک اثر معمولی نباشد.

اما به نظر می‌آید هوانگ دونگ–هیوک نویسنده و کارگردان، با این کار هدف دیگری داشته است و به آن به چشم یک ایده‌ی جذاب صرف نگاه نمی‌کرده است. در جایی از فیلم یکی از شرکت کنندگان که دختر جوانی است می‌گوید که این بازی‌ها مال این پیرمردها و پیرزن‌های عقب‌افتاده است و ما جوان‌ها چیزی از آن سر درنمی‌آوریم. به نظر می‌آید نگرانی اصلی کارگردان هم همین بوده است. این‌که با ورود اینترنت و موج سنگین فرهنگ غرب، سنت‌ها و باورهای اصیل کره‌ای در حال از بین رفتن هستند. شرق آسیا از جمله بخش‌هایی از جهان است که هنوز خیلی خوب موفق شده در برابر تهاجم فرهنگی غرب مقاومت کند، ولی حتی در آن‌جا هم نشانه‌هایی از تغییر و از بین رفتن ارزش‌های پیشین دیده می‌شود. ژاپنی‌ها که خیلی زود متوجه این خطر شدند و در انیمه‌هایشان به بحث درباره‌ی آن پرداختند و سعی کردند این سنت‌های باارزش را حفظ کنند. به نظر می‌آید کره‌ای‌ها هم کم‌کم متوجه این مساله شده‌اند. به لطف محبوبیت فوق‌العاده‌ی «بازی مرکب»، قطعا در آینده‌ شاهد آثار بیشتری از سینمای کره خواهیم بود که تلاش برای حفظ این ارزش‌ها و باورهای سنتی را به محور اصلی تمرکز خود تبدیل می‌کنند.

جی. سی. چاندور، کارگردان کاربلد و گزیده‌کار آمریکایی در سال ۲۰۱۱ فیلمی به نام «مارجین کال» ساخت که درباره‌ی شروع بحرا‌ن‌های اقتصادی سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و علت و ریشه‌یابی آن بود. فیلم درباره‌ی فعالیت‌های کارمندان یک بانک سرمایه‌گذاری در وال‌استریت است که کم‌کم متوجه فاجعه‌ی پیش روی خود شده‌اند. در جایی از فیلم دو نفر از این کارمندان همراه با مستخدم شرکت وارد آسانسور می‌شوند. این دو نفر در دوطرف مستخدم قرار دارند. مستخدم بی‌خبر از فضاحتی که این کارمندان و مدیران‌شان به بار آورده‌اند، لبخندی به لب دارد و کاملا خوشحال و سرحال است. بی‌خبر از فاجعه‌ی پیش رو که زودتر از همه، یقه‌ی او و آدم‌هایی چون او را می‌گیرد. بدون هیچ دیالوگ و پیام گل‌درشتی، جی. سی. چندور یکی از قوی‌ترین صحنه‌های تاریخ سینما درباره‌ی فقر و اختلاف طبقاتی و مشکلات سرمایه‌داری را به تصویر می‌کشد.

این مثال برای این بود که بگوییم در دنیای سینما و با همین ابزارهای فیلمسازی، راه‌های ظریف‌ زیادی برای صحبت درباره‌ی مسائل این‌چنینی وجود دارد. لازم نیست حتما چند پولدار چاق و شهوت‌ران را نشان دهیم که نوشیدنی در دست، ماسک‌ شیر و گرگ و پلنگ زده‌اند و از بالا به رقابت گلادیاتورگونه‌ی ۴۵۶ نفر از طبقه‌ی پایین جامعه نگاه می‌کنند. «بازی مرکب» اثر جذاب و خوبی است، ولی شاهکار نیست. یک زمانی برای صحبت درباره‌ی اختلاف طبقاتی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی «خوشه‌های خشم» (جان فورد – ۱۹۴۰) و «بعدازظهر سگی» (سیدنی لومت – ۱۹۷۵) ساخته می‌شد، و الان «ماهی مرکب».

شناسنامه‌ی سریال بازی مرکب

خالق: هوانگ دونگ-هیوک
بازیگران: لی جونگ-جه، پارک هه-سو، وی ها-جون و….
خلاصه داستان: گروهی متشکل از ۴۵۶ نفر که وجه‌اشتراک‌شان با یکدیگر بدهی زیاد و شرایط مالی بد است، به بازی‌ای دعوت می‌شوند که در آن باید در بازی‌های کودکانه پیروز شوند. تاوان شکست مرگ است.
امتیاز کاربران imdb به سریال: ۸.۲ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰

نقد سریال بازی مرکب دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما نظر دیجی‌کالا مگ نیست.

نوشته نقد سریال بازی مرکب؛ سرگرم‌کننده و تماشایی اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

منبع متن: digikala