یکی از شاخصههای متمایزکنندهی ادکینز از سایر بازیگران، بدن آمادهی او است؛ این بدنی است که او از طریق تمرینات مادامالعمر هنرهای رزمی به دست آورده. در واقعیت، خانوادهی ادکینز به شغل قصابی مشغول هستند. ادکینز در انگلستان به دنیا آمد و بزرگ شد و اولین آشنایی او با هنرهای رزمی در سن ۱۰ سالگی با جودو آغاز گشت. وقتی ۱۳ ساله بود، او قربانی یک سرقت شد و این تجربه عزم او را برای یادگیری هنرهای رزمی جزمتر کرد. پس از آن، او زندگی خود را به تمرین اختصاص داد؛ ابتدا تکواندو، سپس کیکبوکسینگ و در نهایت مجموعهای از سبکها که بازیگران هنرهای رزمی باید برای پاسخگویی به نیازهای هر فراخوان بازیگری یاد بگیرند.
مخاطبان با تماشای داستانهای جاسوسی به نوعی درون ذهن جاسوسان و مأموران مخفی قرار میگیرند و از نزدیک با دنیای دوگانه و رازآلودشان آشنا میشوند. این تجربه، حس کنجکاوی و اشتیاق به کشف راز و توطئه را در تماشاگران بیشتر برمیانگیزد. علاوه بر این، سریالهای جاسوسی معمولاً با سرعت بالا، تحولات غیرمنتظره و پیچشهای روایی تماشاگران را به ادامه داستان علاقهمند میکنند. از روایتهای پرتنش دوران جنگ سرد تا تریلرهای آخرالزمانی و تکنولوژیمحور، سریالهای جاسوسی به طور مداوم برای انعکاس تغییرات در چشمانداز جهانی تکامل مییابند.
بنابراین نباید خیلی تعجبآور باشد که گزارش شده اولتران قرار است برای سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سنمایی مختلف دنیای سینمایی مارول بازگردد. مطمئناً، برخی از طرفداران برداشت پرخاشگرانهی جیمز اسپیدر از ربات سلطهجو در «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age of Ultron) محصول سال ۲۰۱۵ را دوست نداشتند، اما پس از تقریباً یک دهه از حضور بزرگ او در سینما، زمان آن رسیده است که اولتران به عنوان یکی از بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول به حق خود برسد.
فیلم «گردبادها» (Twisters) ساخته لی آیزاک چانگ جدیدترین فیلم فاجعهمحور و اکشنی است که باکس آفیس را به تسخیر خود درآورده است. «گردبادها» با بازی گلن پاول، دیزی ادگار جونز و آنتونی راموس، داستان یک تعقیبکننده سابق گردباد و یک یوتیوبر جذاب را دنبال میکند که تلاش دارند در ایالت اوکلاماها از گردبادهای ویرانگر مستندسازی کنند. «گردبادها» صحنهها و تصاویر میخکوبکننده بسیاری را به تماشاگران ارائه میدهد. عده زیادی از مخاطبان وقتی سالنهای سینما را ترک کردند، دلشان میخواست باز هم به تماشای چنین هرج و مرج جذاب و چشمنوازی بنشینند.
بنابراین، اگر هم کسی بخواهد سریال یا فیلم پلیسی بسازد، ناگزیر باید به چند موضوع خاص به طور ویژه مواد مخدر بپردازد. البته در سالهای اخیر به دلایلی که بیشتر به نظر میآید نشان دادن قدرت پلیس و سازمانهای امنیتی است، تعداد فیلمهای پلیسی افزایش یافته است اما سینمای ایران همچنان در این ژانر کمبود دارد و ضعیف عمل میکند. یکی از موانع دیگر مسئله تأمین بودجه هم هست. مخاطبان سینمای ایران به ژانر پلیسی عادت ندارند، بنابراین جلب اعتمادشان هم سخت است. و این طبیعی است چرا که بهترین نمونههای فیلمهای پلیسی را از سینمای هالیوود تماشا میکنند. بنابراین، تهیهکننده و سرمایهگذار ترجیح میدهند سرمایه و وقت و انرژیشان را صرف فیلمی کنند که بازگشت سرمایه ندارد. با این حال، بعضی سینماگران ما موفق شدهاند در همین شرایط فیلمهای پلیسی خوبی بسازند. اگر طرفدار ژانر پلیسی هستید و دوست دارید فیلم پلیسی ایرانی ببینید، شاید این پانزده فیلم پلیسی بتواند نظرتان را جلب کند.
«هنوز اینجا هستم» داستان دلخراش ناپدید شدن روبنس پایوا در سال ۱۹۷۱ به دست دیکتاتوری نظامی برزیل را از نگاه همسر و فرزندان او روایت میکند؛ البته با زیبایی و وقاری که از آثار والتر سالس سراغ دارید. فیلم سپس ماجرای این خانواده را در تمام سالهای ناپدیدشدن پدر خانواده دنبال میکند و تلاشهای یونیس (فرناندا تورس) همسر روبنس را نشان میدهد که میکوشد برای ادعاهای خود علیه اظهارات پلیس مدرک جمع کند. فیلم «هنوز اینجا هستم» با نقدهای مثبت و موضوع تأملبرانگیز خود، شانس زیادی برای سروصدا کردن در عرصهی جهانی دارد.